ماجراجویی لاک پشت های نینجا علی از طریق فاضلاب نیویورک
علی از منهول عبور کرد و در هزارتوی فاضلاب شهر نیویورک فرود آمد، دنیایی ناشناخته و هیجان انگیز. با خودش زمزمه کرد: "مثل یک لاک پشت نینجا واقعی."
ناگهان علی با آموزش واقعی لاک پشت های نینجا با استاد اسپلینتر برخورد کرد. "میتونم بپیوندم؟" در چشمانش برق زد.#
علی با خرد اسپلینتر و راهنمایی لاک پشت های نینجا، هنر نینجیتسو را آموخت. او برای رویارویی با شردر شرور آماده شد.#
رویارویی با شردر دلهره آور بود. علی که دلسرد نشد فریاد زد: «مثل کریستیانو رونالدو پنیر!» همانطور که پیتزا را به سمت شردر نشانه گرفت.#
پیتزا به نقاب شردر برخورد کرد و او را به طور موقت کور کرد. علی فرصت را غنیمت شمرد و با او مقابله کرد.
با شکست شردر، علی اعلام کرد: "شما قدرت یک لاک پشت نینجا را دست کم می گیرید!" رافائل افزود: "کار ما هرگز تمام نمی شود!"#
در بازگشت به خانه، علی دوباره یک پسر معمولی بود. اما در رویاهایش همیشه یک لاک پشت نینجا شجاع بود که برای ماجراجویی بعدی آماده بود.#