ماجراجویی شگفت انگیز نیکا
نیکا دختری کنجکاو و ماجراجو و پر انرژی بود اما بیمار هم بود. مهم نیست که چقدر می خواست دنیا را کشف کند، بیماری اش به این معنی بود که او نمی تواند کارهایی را که دوست دارد انجام دهد. او مصمم بود راهی برای تحقق رویاهایش بیابد. #
نیکا بیش از هر چیز میخواست به یک ماجراجویی شگفتانگیز برود، مکانهای جادویی را کشف کند و دوستان جدیدی پیدا کند. اما او مطمئن نبود که چگونه بدون ترک تختش این کار را انجام دهد. در آن زمان بود که متوجه شد لزوماً نیازی به ترک خانه ندارد - تنها کاری که او باید انجام می داد استفاده از تخیل خود بود! #
نیکا با شروع ماجراجویی شگفت انگیز خود پر از هیجان شد. او از کوه های بلند بالا رفت و جنگل های پنهان را کاوش کرد و حیوانات عجیب و غریب و فرهنگ های منحصر به فرد را کشف کرد. موانع چالش برانگیز فقط او را مصمم تر برای استقامت می کرد. با هر مانع جدید، او قدرت و شجاعت به دست می آورد. #
نیکا از همه چیزهایی که در سفرش با آنها روبرو شد شگفت زده شد - از حیوانات دوستانه گرفته تا مصنوعات مرموز. او احساس شجاعت و شجاعت می کرد و به خود افتخار می کرد. او در مورد جهان و همچنین در مورد خودش چیزهای زیادی یاد می گرفت. #
نیکا قبل از اینکه متوجه شود، خود را در محاصره منظره ای جادویی یافت که هم ناآشنا و هم زیبا بود. در اینجا، او با دوستان جدیدی آشنا شد که به او درس های مهمی در مورد زندگی آموختند و داستان های خود را با او به اشتراک گذاشتند. #
نیکا متوجه شد که سفر او فقط برای کشف جهان اطرافش نبود - بلکه در مورد کشف خودش نیز بود. از طریق این خودآگاهی تازه یافته، او شجاعت مقابله با هر چالشی را به دست آورد. #
نیکا پس از ماجراجویی شگفت انگیزش، سرشار از حس موفقیت و غرور بود. او نه تنها دنیای اطرافش را کاوش کرد، بلکه درباره خودش نیز بیشتر یاد گرفت و شجاعت رویارویی با هر چالشی را به دست آورد. او اکنون میدانست که حتی زمانی که احساس بیماری میکند و در رختخواب گیر میکند، تخیلش میتواند او را به سفرهای شگفتانگیز ببرد. #