ماجراجویی شگفت انگیز علی
علی پسری کنجکاو و ماجراجو در مرکز شهر ایستاده بود و ماموریتی در سر داشت. یک جادوگر پیر به او مأموریت داده بود که یک اثر باستانی پنهان در جایی در جنگل نزدیک پیدا کند. علی برای شروع جستجوی خود هیجان زده بود و با حسی از انتظار به جنگل رفت.
سفر علی بدون مشکل نبود. همانطور که او بیشتر به داخل جنگل می رفت، با جانوران وحشی، زمین خائنانه و نیروی مرموزی روبرو شد که راه او را مسدود کرده بود. او به جلو رفت و هرگز از مأموریت خود دست نکشید.
علی در ادامه جست و جو به غار متروکه ای برخورد کرد. ورودی پر از تار عنکبوت بود و دیوارها با نمادهای عجیب پوشیده شده بود. علی از ترس پر شد اما نفس عمیقی کشید و داخل شد.
در داخل غار، علی چیزی غیر منتظره پیدا کرد: یک زندانی، زنجیر شده به دیوار. علی با دیدن اسیر خشمگین شد و به سرعت دست به کار شد تا مرد را آزاد کند. او با کمی تلاش موفق شد زندانی را آزاد کند که به وضوح خیالش راحت شد و از نجات قدردانی کرد.
سپس زندانی به علی از یادگاری که در جستجوی آن بود گفت که در اعماق کوه مجاور یافت می شد. او خطرات ناگفته را به علی گوشزد کرد، اما علی مصمم بود که مأموریت خود را به پایان برساند و به کوهستان رفت.
پس از یک سفر طولانی و دشوار، علی خود را در یک اتاق بزرگ پر از آثار باستانی یافت که هر کدام با قدرتی مرموز می درخشیدند. هنگامی که او یادگار را لمس کرد، ناگهان به دنیای دیگری منتقل شد، پر از شگفتی ها و اسرار.
بالاخره پس از سفر باورنکردنیاش، علی به شهر برگشت و ضریح در کیفش بود. او نه تنها مأموریت خود را به پایان رسانده بود، بلکه دانش، درک و قدردانی تازهای نسبت به دنیای اطرافش به دست آورده بود.