ماجراجویی شهر مرتب
در شهری که همه چیز همیشه مرتب و مرتب بود، پسر جوانی به نام کاران زندگی می کرد. کاران به خاطر سازماندهی و روشمند بودن بسیار معروف بود. یک روز، او تصمیم گرفت شهرهای دیگر اطراف را کشف کند.
کاران ساعت ها پیاده روی کرد و زیبایی طبیعت را تحسین کرد تا اینکه به شهری رسید که کاملاً آشفته و آشفته به نظر می رسید. او از دیدن انبوه زباله در خیابان ها و باغ های نامرتب شگفت زده شد.#
کاران که مصمم به کمک بود، شروع به تمیز کردن خیابان ها و جمع آوری زباله کرد. مردم شهر متوجه سخت کوشی او شدند و شروع به پیروی از او کردند و حیاط ها و خانه های خود را مرتب کردند.
با تغییر شهر، کاران به ساکنان آموزش داد که چگونه زبالههای خود را مرتب کنند، بازیافت کنند و از باغهایشان نگهداری کنند. آنها با دقت گوش می دادند و مشتاق یادگیری و بهبود ظاهر شهر خود بودند.
شهر زمانی کثیف شروع به درخشش و درخشش کرد. خیابان ها تمیز بودند، باغ ها شکوفا شده بودند و ساکنان به خانه های مرتب خود افتخار می کردند. آنها نتوانستند به اندازه کافی از کاران برای کمک او تشکر کنند.
ماهها گذشت و شهر با استقبال از درسهای کاران به رشد خود ادامه داد. ساکنان حتی یک جشنواره "شهر مرتب" را برای جشن گرفتن شیوه زندگی تمیز و سازمان یافته خود ترتیب دادند.
کاران به زادگاهش بازگشت و از تغییر مثبتی که الهام گرفته بود احساس غرور کرد. او معتقد بود که با عزم، سخت کوشی و همکاری، هر شهری می تواند به شهری مرتب تبدیل شود.