ماجراجویی سارا در مزرعه
سارا دختر جوانی بود که با پدر و مادرش در مزرعه ای زندگی می کرد. او همیشه سرشار از اشتیاق و اشتیاق به زندگی بود و عاشق کاوش در دنیای اطرافش بود. هر روز، قبل از رفتن به مدرسه، سارا دوست داشت در مزرعه پرسه بزند و تمام زیبایی های آن را بپذیرد. یک روز وقتی به سمت مدرسه می رفت، متوجه شد که یکی از همکلاسی هایش دفترچه ای زیبا دارد. او به قدری تحت تأثیر قرار گرفت که آرزو می کرد کاش می توانست درست مثل آن را تهیه کند، اما والدینش توان خرید آن را نداشتند. #
روز بعد، او تصمیم گرفت مسیر انحرافی را طی کند و کمی بیشتر مزرعه را کشف کند. همانطور که او در اطراف راه می رفت، به طور تصادفی با یک درخت قدیمی مرموز برخورد کرد. او با دیدن آن مجذوب شد و تصمیم گرفت از نزدیک نگاه کند. در کمال تعجب او یک دفترچه یادداشت زیبا را پیدا کرد که در ریشه های آن پنهان شده بود! آنقدر هیجان زده بود که سریع آن را برداشت و به خانه برگشت. #
وقتی سارا به خانه رسید، دفترچه یادداشت را باز کرد و از طرح های پیچیده داخل آن شگفت زده شد. او به سرعت آن را با تمام ایده ها، نقاشی ها و داستان های خود پر کرد. او از داشتن این دفترچه بسیار احساس غرور می کرد و خوشحال بود که روز بعد آن را به مدرسه می آورد. #
صبح روز بعد، او بسیار هیجان زده بود که دفترچه خود را به همکلاسی هایش نشان دهد. وقتی آن را به آنها تقدیم کرد، همه از زیبایی آن شگفت زده شدند و به او گفتند که بهتر از همکلاسی اش است. سارا در آن روز به موفقیت خود احساس غرور می کرد. #
سارا دفترچهاش را همیشه بسته نگه میداشت و دوست داشت داستانها و ایدههایش را هر روز در آن بنویسد. هر جا می رفت آن را با خود می برد و هر روز با افتخار آن را به دوستانش نشان می داد. #
دفترچه یادداشت سارا نمادی شد از اینکه چقدر سخت کوشی و اراده می تواند به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کند. او بسیار به داشتن چنین دفترچه زیبا و منحصر به فردی افتخار می کرد و متوجه شد که آن چیزی است که با تلاش خودش ساخته است. #
سارا آن روز درس مهمی گرفته بود: بدون توجه به موانع، با اراده و فداکاری می توان به هر چیزی رسید. #