به نظر می رسید این سفر برای همیشه طول می کشد، اما سرانجام سورین به پارک رسید. روی چمن های سرسبز رفت و با هیبت به اطراف نگاه کرد. به هر طرف که نگاه می کرد، چیز جدید و هیجان انگیزی برای کشف وجود داشت. نفس عمیقی ریه هایش را پر از عطر ماجرا کرد و او می دانست که زمان شروع فرا رسیده است!#