ماجراجویی رمز و راز شیمی
روزی روزگاری یک دختر 4 ساله کنجکاو و ماجراجو بود که عاشق شیمی بود. او را اغلب میتوان در آزمایشگاه کوچکش یافت که معجونها را مخلوط میکند و شگفتیهایی خلق میکند.
یک روز، او یک دستور غذای مخفی را در آزمایشگاه خود کشف کرد. گفته می شد چیزی خارق العاده ایجاد می کند! او با هیجان موادش را جمع کرد و آزمایشش را شروع کرد.#
با پیروی از دستور غذا، او معجون خود را با دقت مخلوط و اندازه گرفت. ناگهان معجون او شروع به جوشیدن کرد و عطری جادویی فضا را پر کرد.#
هیجان زده و کمی عصبی، لحظه ای تردید کرد. سپس نفس عمیقی کشید، بینی خود را گرفت و معجون را روی گلی در آزمایشگاهش ریخت.
در کمال تعجب او، گل ناگهان شروع به رشد و تغییر کرد! به یک درخت کریستالی درخشان تبدیل شد، با شاخه های جادویی و برگ های درخشان.#
شیمیدان جوان می دانست که آزمایش او موفقیت آمیز بود. او نمی توانست صبر کند تا کشف جادویی خود را با دوستانش به اشتراک بگذارد و به ماجراهای شیمی خود ادامه دهد!#