ماجراجویی ربات ارمیا
ارمیا پسر جوانی کنجکاو و ماجراجو بود که همیشه آرزوی ساخت یک ربات را داشت. او هر روز ساعتها را صرف سرهمبندی و آزمایش میکرد، اما هرگز نتوانست همه قطعات را کنار هم بگذارد. او آرزو داشت چیزی بسازد که بتواند واقعاً حرکت کند و با دنیای اطرافش تعامل داشته باشد. #
یک روز ارمیا ایده درخشانی داشت. او تصمیم گرفت رباتی بسازد که بتواند به سمت خورشید پرواز کند! او تمام قطعات مورد نیاز خود را جمع آوری کرد و به سرعت شروع به ساخت ربات کرد. او شبانه روز کار می کرد و هرگز تسلیم نشد تا اینکه سرانجام کامل شد. #
صبح روز بعد، ارمیا ربات خود را برای اولین پرواز آزمایشی خود برد. او با تماشای ربات در آسمان پر از انتظار و هیجان بود. او از این که چگونه به راحتی حرکت می کند و با محیط اطراف خود تعامل می کند شگفت زده شد. #
ارمیا با تماشای ربات که بالاتر و بالاتر پرواز میکرد، سرشار از شادی و غرور شد. او احساس می کرد که به چیزی واقعاً قابل توجه دست یافته است و اکنون می تواند پتانسیل توانایی های خود را باز کند. #
ارمیا دید که رباتش دورتر و دورتر پرواز می کند و به ارتفاعاتی می رسد که هرگز تصورش را هم نمی کرد. او احساس عمیقی از رضایت و موفقیت داشت، زیرا می دانست که به چیز خارق العاده ای دست یافته است. #
ارمیا به چیزی دست یافته بود که بسیاری دیگر نتوانسته بودند انجام دهند. او چیزی ساخته بود که می توانست به خورشید برسد. او میدانست که این تنها آغاز سفر اوست و برای آنچه آینده ممکن است به همراه داشته باشد هیجانزده بود. #
ارمیا متوجه شد که می تواند از خلاقیت و اشتیاق خود برای خلق چیزهایی استفاده کند که می تواند جهان را به مکانی بهتر تبدیل کند. به او یادآوری شد که اگر سخت کار کنید و هرگز تسلیم نشوید، هر چیزی ممکن است. #