ماجراجویی در زمان خواب
روزی در دهکده ای کوچک، دختری با موهای مجعد زندگی می کرد. او یک عادت منحصر به فرد داشت: هر شب زود می خوابید. یک شب او نتوانست بخوابد و تصمیم گرفت در ساعات پایانی روستای خود را کشف کند.
همانطور که او سرگردان بود، یک مسیر جنگلی پنهان را کشف کرد که توسط گل های درخشان مسحور شده روشن شده بود. دختر کنجکاو که کنجکاو شده بود مسیر را دنبال کرد و هیجان زده بود که بفهمد این مسیر او را به کجا می برد.#
در طول مسیر، دختر با یک جغد خوش صحبت روبرو شد که در تاریکی نمی دید. او تصمیم گرفت با استفاده از فانوس خود به جغد کمک کند تا راه را راهنمایی کند.
آنها با هم به مسیر ادامه دادند و دختر متوجه شد که گلهای درخشان راه طبیعت برای هدایت موجودات گمشده به خانه هستند. او و جغد از آموختن این درس ارزشمند احساس قدردانی کردند.
وقتی جغد به خانه درختی دنجش برخورد کرد که در تاریکی پنهان شده بود، قدردانی جغد بیشتر شد. دختر احساس خوشحالی کرد که به دوست جدیدش کمک کرد تا خانه اش را پیدا کند.
با نزدیک شدن به پایان شب، دختر با دوست جغدش خداحافظی کرد و با هدایت گل های درخشان به روستای خود بازگشت. او از سفر فراموش نشدنی خود احساس رضایت کرد.
دختری با موهای مجعد پس از ماجراجویی به خانه بازگشت و از این تجربه احساس قدردانی کرد. او با آرامش به خواب رفت، زیرا می دانست که حتی در تاریکی، طبیعت و دوستی راه او را هدایت می کند.