ماجراجویی در خانه نرگس و نفیسه
نرگس و نفیسه، دو خواهر تقریبا هم سن و سال، همیشه با هم دعوا می کردند و به حرف پدر و مادرشان توجهی نمی کردند. یک روز والدینشان تصمیم گرفتند به آنها خانه ای بدهند تا بتوانند بدون آنها همکاری کنند. دو خواهر وسایلشان را جمع کردند و به سمت خانه رفتند. آنها با ورود به خانه جدیدشان لبخند زدند و خندیدند، مشتاق کاوش و تفریح!#
دو خواهر هر اینچ از خانه را کاوش کردند و از زیبایی آن شگفت زده شدند. آنها به سرعت خود را در خانه ساختند و هر کدام ادعای یک اتاق خواب و چیدمان دکوراسیون کردند. آنها هیجان زده بودند که می توانند هر کاری را که می خواهند در خانه انجام دهند و به زودی در زندگی جدید خود غرق شدند. #
اما وقتی والدینشان از آنها خواستند کاری انجام دهند، نرگس و نفیسه به سرعت قول همکاری را فراموش کردند. آنها با هم دعوا می کردند و به حرف والدینشان گوش نمی دادند و این باعث ناامیدی والدینشان می شد. نرگس و نفیسه خیلی زود متوجه شدند که اعمال آنها باعث دردسر والدینشان شده است و تصمیم گرفتند رفتار خود را اصلاح کنند. #
از آن به بعد نرگس و نفیسه با هم کار کردند تا پدر و مادرشان را خوشحال کنند. آنها به سخنان والدین خود گوش دادند و با هم کار کردند تا وظایف خود را انجام دهند. آنها با هم بازی می کردند و حتی در درس خواندن به هم کمک می کردند. خیلی زود پدر و مادرشان به دخترانشان افتخار کردند و از همکاری آنها تشکر کردند. #
با گذشت زمان، نرگس و نفیسه به همکاری ادامه دادند و در نهایت بسیار به هم نزدیک شدند. آنها پیادهروی میکردند و داستان میگفتند و والدینشان همیشه از دیدن آنها در کنار هم خوشحال میشدند. آنها واقعاً اهمیت توجه به سخنان والدین و لذت همکاری با یکدیگر را آموخته بودند. #
نرگس و نفیسه خیلی زود عاشق خانه و همه چیز در آن شدند. آنها متوجه شدند که با گوش دادن به صحبت های والدین و پیروی از توصیه های آنها می توانند به موفقیت های بزرگی دست یابند. آنها از خانه بسیار سپاسگزار بودند و اغلب به یکدیگر می گفتند که چقدر خوشحال هستند. #
نرگس و نفیسه درس مهمی آموخته بودند: همیشه به حرف پدر و مادرشان گوش کنند. آنها می دانستند که اگر به توصیه های والدین خود عمل کنند، می توانند به هر چیزی که می خواهند برسند. از آن به بعد همیشه با هم کار می کردند و خانه و درس هایی را که آموخته بودند گرامی می داشتند. #