ماجراجویی دایناسور مبین
در سرزمینی پر از هیجان، مبین، پسری کنجکاو و ماجراجو، وارد پارک جذاب Zoorassic شد. او با هیجان نقشه ای در دست داشت تا او را در سفر هیجان انگیز پیش رو راهنمایی کند.
مبین نقشه را دنبال کرد و در مسیرهای پرپیچ و خم پارک قدم زد که ناگهان دایناسور دوستانه ای از میان بوته ها ظاهر شد و او را شگفت زده کرد.
دایناسور دوست خود را دینو معرفی کرد و پرسید که آیا مبین می خواهد بازی کند؟ مبین با خوشحالی موافقت کرد، مشتاق یافتن یک دوست جدید.#
دینو و مبین مخفیانه بازی کردند، پارک را کاوش کردند، و حتی از سرسره دایناسورها سر خوردند و دوستی قوی ایجاد کردند.
با غروب خورشید مبین متوجه شد که زمان خداحافظی فرا رسیده است. دینو با درک، او را در آغوش گرم گرفت.#
مبین از دینو به خاطر ماجراجویی فراموش نشدنی تشکر کرد و قول بازگشت. دینو، خندان، مبین را تماشا کرد که پارک را ترک کرد.
در خانه، مبین نقشه خود را محکم نگه داشت و خاطرات خود را از پارک Zoorassic و دوست تازه یافته اش، دینو، حفظ کرد.