ماجراجویی حیوانات آرتین
در دهکده ای کوچک پسری به نام آرتین زندگی می کرد که بیش از هر چیز حیوانات را دوست داشت. یک روز تصمیم گرفت به جنگل برود تا دوستان جدیدی برای حیوانات پیدا کند.
وقتی آرتین پا به جنگل گذاشت صدای فریاد کمک شنید. به دنبال صدا، او یک خرگوش به دام افتاده را پیدا کرد. او به آرامی خرگوش را آزاد کرد و قدردانی آن را به دست آورد.#
آرتین در ادامه سفر به سنجابی برخورد کرد که مغزش را گم کرده بود. پسر جوان با جمع آوری آجیل از درختان مجاور به سنجاب غمگین کمک کرد.
بعداً آرتین با پرنده ای مجروح برخورد کرد. او از جعبه کمک های اولیه خود برای تمیز کردن زخم و پانسمان آن استفاده کرد. خانواده پرنده از محبت او تشکر کردند.#
در نزدیکی یک حوض، آرتین بچه آهوی ترسیده ای را دید که در گوشه ای از مار قرار گرفته بود. او با شجاعت مار را هدایت کرد و آهو را نجات داد و به خانواده اش پیوست.#
آرتین که از دوستان حیوان جدیدی که پیدا کرده بود و به آنها کمک کرده بود راضی بود، تصمیم گرفت به خانه برود. تمام حیواناتی که با آنها روبرو شد او را از جنگل بیرون کردند.#
آرتین در دهکده، ماجراجویی خود را با بچه های دیگر در میان گذاشت. همه اهمیت مراقبت از طبیعت و موجودات آن را آموختند.#