ماجراجویی جنگل رنگین کمان
در قسمتی جادویی از جنگل، یک تک شاخ سفید جوان با موهای رنگارنگ به نام رنگین کمان زندگی می کرد. او همیشه آرزوی کاوش در عمیقترین بخشهای جنگل را داشت، اما مادرش به او در مورد خطرات هشدار داد.
یک روز آفتابی، کنجکاوی رنگین کمان او را بیشتر کرد. او تصمیم گرفت بدون اینکه به مادرش بگوید به اعماق جنگل برود.
رنگین کمان از بازی با پروانه های زیبا و دویدن در میان چمن های نرم لذت می برد، اما خیلی زود متوجه شد که گم شده است.#
درست در آن زمان، رنگین کمان با یک جغد پیر دانا ملاقات کرد که به او کمک کرد راه بازگشت به خانه را پیدا کند. آنها با هم از کار تیمی و هوش خود استفاده کردند.#
همانطور که آنها در جنگل سفر می کردند، رنگین کمان و جغد با یک پل زهوار بر روی رودخانه روبرو شدند. آنها شجاعانه از آن عبور کردند.#
به لطف کار گروهی خود، آنها در نهایت به خانه رنگین کمان بازگشتند. جغد پیر دانا را در آغوش گرفت و از کمکش تشکر کرد.#
رنگین کمان اهمیت گوش دادن به حرف های والدینش و کمک گرفتن از دیگران را در صورت نیاز آموخت. او قول داد که دیگر هرگز بدون اجازه سرگردان نشود.#