ماجراجویی جعبه ابزار نوح
روزی روزگاری در خانه ای دنج پسری به نام نوح زندگی می کرد که عاشق ابزار بود. او یک جعبه ابزار پر از انواع ابزار داشت. روزی پدر نوح برای تعمیر کمد دیواری از او کمک خواست.
نوح نمی توانست صبر کند تا از ابزارش استفاده کند و به پدرش کمک کند. با هیجان جعبه ابزارش را گرفت و به اتاقی رفت که کمد دیواری نیاز به تعمیر داشت.
پدر نوح کمد شکسته را به او نشان داد و توضیح داد که چه کاری باید انجام شود. نوح با دقت گوش داد و سپس جعبه ابزار خود را باز کرد تا ابزار مناسب کار را انتخاب کند.
نوح و پدرش با همکاری یکدیگر کمد دیواری را تعمیر کردند. نوح با هدایت تجربه و دانش پدرش از ابزار خود به درستی و با خیال راحت استفاده کرد.#
همانطور که آنها کار می کردند، پدر نوح در مورد اهمیت استفاده صحیح از ابزار و مراقبت از آنها به او آموزش داد. نوح با اشتیاق برای یادگیری بیشتر گوش داد.#
بالاخره کمد دیواری درست شد و نوح به کار گروهی آنها افتخار کرد. پدرش از کمک او تشکر کرد و از توانایی او در استفاده ایمن و صحیح از ابزار تمجید کرد.#
نوح از آن روز به بعد ارزش استفاده درست از ابزار و کمک به والدینش را می دانست. او به یادگیری و رشد ادامه داد و همیشه مشتاق ماجراجویی جعبه ابزار بعدی بود.