ماجراجویی جشن تولد آلا
1: #آلا با هیجان برای جشن تولدش آماده می شد. او به دوستانش، ریلا، تینکاتی، زروشکی و چشم ابرو درباره جشن پیش رو گفته بود و همه مشتاقانه منتظر آن بودند. او لباس صورتی روشن خود را پوشید و تزئینات و کلاه مهمانی خود را در دست گرفت. او قرار بود این تولد را به بهترین تولد تاریخ تبدیل کند!#
2: #آلا از اینکه دوستانش در کنارش بودند خوشحال بود. ریلا و تینکاتی آماده بودند تا در تزئینات دست یاری بدهند، در حالی که زیروشکی و چشم ابرو مشتاق بودند کمی خوش بگذرانند. او نمی توانست کمی عصبی باشد، اما از دیدن اینکه آن روز برای آنها چه چیزی در انتظار است هیجان زده بود. #
3: #وقتی بالاخره مهمانی شروع شد، دوستان علا در هیبت بودند. او سخت کار کرده بود تا آن را خاص کند، و این یک رویا بود! همه آنها شب را جشن گرفتند و رقصیدند، بازی کردند و داستان به اشتراک گذاشتند. علیرغم برخی لحظات ناخوشایند، همه اوقات خوبی داشتند. #
4: #آلا بسیار خوشحال بود که دوستانش را در روز خاص خود با او همراه کرده بود. همه آنها خاطرات فوق العاده زیادی را به اشتراک گذاشتند، و او از داشتن چنین دوستان خوبی احساس خوشبختی می کرد. او میتوانست ببیند که در دوستی قدرت وجود دارد، و این باعث شد تا بفهمد که حفظ ارتباط با افرادی که به آنها اهمیت میدهی چقدر مهم است. #
5: #با پایان مهمانی و خداحافظی دوستان علا، همه را محکم در آغوش گرفت و از آمدن آنها به جشن تولدش تشکر کرد. او بیش از هر زمان دیگری با دوستانش ارتباط داشت و این به او نشان داد که دوستی نیروی قدرتمندی است. #
6: #آلا برای دوستانش خداحافظی کرد و به آن روز فکر کرد. او آموخته بود که دوستی و ارتباط بسیار مهم است و اجتماعی بودن می تواند بسیار سرگرم کننده باشد. او خیلی خوش شانس بود که چنین دوستان شگفت انگیزی در زندگی خود داشت. #
7: #آلا با قدردانی دوباره از دوستی و معاشرت به داخل بازگشت. او عهد کرد که با دوستانش در ارتباط بماند و لحظاتی را که آنها به اشتراک می گذارند گرامی بدارد. گرمای قلبش برای همیشه با او می ماند. #