ماجراجویی جدید ساکورا
ساکورا در آستانه آغاز سفر یک عمر است. او در راه رفتن به یک مدرسه جدید است و با ترکیبی از هیجان و ترس پر شده است. به چمدانش نگاه می کند و نفس عمیقی می کشد. وقت آن است که به ماجراجویی جدید او بپردازید! #
ساکورا برای آخرین بار به محیط آشنای خانه اش نگاه می کند. او مشتاقانه منتظر کشف مکان های جدید و ملاقات با افراد جدید است، اما او برای آشنایی با خانه نیز تنگ خواهد شد. نفس عمیقی می کشد، چمدانش را برمی دارد و به سمت مدرسه جدید راه می رود. #
ساکورا در مسیر راه می رود، درختان بلند و گل های وحشی درخشان او را احاطه کرده اند. او تمام مناظر و بوهای طبیعت اطراف خود را می گیرد و از زیبایی های جهان لذت می برد. او می تواند احساس کند که با هر قدمی که برمی دارد هیجانش افزایش می یابد. #
ساکورا در حالی که راه میرود متوجه جریان کوچکی میشود و تصمیم میگیرد کمی استراحت کند. او چند لحظه را صرف استراحت می کند و از زیبایی های طبیعت اطراف خود لذت می برد. او نفس عمیقی می کشد و از شگفتی های جهان شگفت زده می شود. #
ساکورا می ایستد و به سفر خود ادامه می دهد. او تقریباً به مقصد رسیده است و می تواند انتظار و هیجان را در رگ هایش احساس کند. او می داند که این یکی از به یاد ماندنی ترین فصل های زندگی او خواهد بود. #
با رسیدن ساکورا به دروازه های مدرسه جدید، خورشید شروع به غروب می کند. او به اطراف زمین باز نگاه می کند و زیبایی های اطراف را می بیند. او می داند که این مکان شروع یک سفر جدید است. #
ساکورا آماده است تا این فصل جدید از زندگی خود را آغاز کند. او از دروازه ها عبور می کند و سفر خود را آغاز می کند. او مصمم است که یاد بگیرد، رشد کند و از فرصتهایی که این مدرسه جدید ارائه میکند نهایت استفاده را ببرد. #