ماجراجویی تیام: اهمیت بهداشت
تیام فرزند مامان نفس و بابا مهدی، دو پدر و مادر دوست داشتنی و حامی بود. امروز تیام با ماموریت بسیار مهمی در حال سفر در جنگل بود. به او گفته شده بود که برای سالم ماندن، باید مراقب بهداشت خود باشد و مراقب خودش باشد. تیام همانطور که هیجان زده بود، کمی عصبی بود. او قبلاً هرگز در جنگل نرفته بود و مطمئن نبود که چه انتظاری داشته باشد. #
در کمال تعجب تیام، جنگل پر از شگفتی بود. او خرگوشهایی را دید که به اطراف میپریدند، سنجابهایی که در درختها بازی میکردند و پرندگان رنگارنگی که از میان شاخهها پرواز میکردند. نفس عمیقی از هوای پاک و تازه کشید و لبخند زد و از زنده بودنش خوشحال بود. او ارتباط قوی با جنگل احساس کرد و شادی غیرقابل توضیحی در او وجود داشت. #
ناگهان چیزی نظر تیام را جلب کرد. فواره بود و وقتی نزدیک شد دید بلور است و کنارش تابلویی دارد که روی آن نوشته بود پاکی در کنار خدایی است. تیام ماموریت خود را به یاد آورد و فهمید که می تواند از آبنما برای تمیز ماندن استفاده کند. #
بنابراین تیام کوله پشتی اش را درآورد و صورتش را در آبنمای کریستال شست. دست هایش را هم شست و برای اولین بار واقعاً به این نکته توجه کرد که تمیز ماندن برای سالم ماندن چقدر مهم است. لبخندی زد و از فواره به خاطر یادآوری این درس مهم تشکر کرد. #
تیام که سرحال بود کوله پشتی اش را گذاشت و به راهش ادامه داد. او مملو از قدردانی جدید برای بهداشت بود و مصمم بود که هرگز این درس مهم را فراموش نکند. او مطمئن بود که مأموریتش این است که اهمیت بهداشت را به دیگران نیز بیاموزد. #
وقتی تیام به خانه رسید با آغوش گرم پدر و مادرش روبرو شد. او به سمت آنها دوید و با افتخار در مورد مأموریت خود و همه چیزهایی که آموخته بود به آنها گفت. مامان نفس و بابا مهدی با غرور لبخندی زدند و به تیام یک بالا پنج دادند. #
تیام لبخندی زد و احساس غرور کرد و از حضور در خانه خوشحال شد. او به خود قول داد که هرگز اهمیت بهداشت را فراموش نخواهد کرد و مطمئن بود که پدر و مادرش نیز به او افتخار می کنند. #