ماجراجویی تعمیر خودرو رادمهر
رادمهر در دنیای کوچک خود شادی را در ماشین های اسباب بازی خود می یافت. او دوست داشت با آنها سر و صدا کند و وانمود کند که موتورهای کوچک آنها را تعمیر می کند. برای او هر روز یک ماجراجویی تعمیر ماشین بود.#
یک روز رادمهر متوجه شد یکی از ماشین های مورد علاقه اش خوب کار نمی کند. تصمیم گرفت آن را درست کند. او با جعبه ابزار کوچکش ماموریت تعمیر خود را آغاز کرد.#
رادمهر سعی کرد آنچه را که در تعمیرگاه خودرو دیده بود به خاطر بیاورد. او می دانست که هر قطعه ماشین جای خودش را دارد. وقتی شروع به تعمیر کرد تمرکز او شکسته نشد.#
با پیچ و مهره های ریز در جای خود، هیجان رادمهر بیشتر شد. او مشتاق بود تا دوباره ماشین مورد علاقه اش را ببیند که در حال حرکت است. او با احتیاط همه چیز را سرهم کرد.#
رادمهر به آرامی ماشین را هل داد. برای خوشحالی او، ماشین به آرامی حرکت کرد! درستش کرده بود شادی او حد و مرزی نداشت. او به تلاش خود افتخار می کرد.#
از آن پس رادمهر زمان بیشتری را صرف تعمیر خودروهایش کرد. او احساس می کرد انجام شده است. او آموخت که با شجاعت و اراده می تواند هر چیزی را درست کند.#
رادمهر در دنیای خود یک مکانیک ماشین ماهر بود. عشق او به اتومبیل او را به یک سفر ماجراجویی زیبا و پر از یادگیری و سرگرمی سوق داد.