ماجراجویی تعمیر اسباب بازی
روزی روزگاری پسری باهوش و مودب بود که عاشق اسباب بازی بازی بود. اتاقش پر از ماشین ها و اکشن ها بود. یک روز هنگام بازی به طور تصادفی ماشین اسباب بازی مورد علاقه اش را شکست.#
او که احساس غمگینی می کرد، تصمیم گرفت اسباب بازی شکسته را تعمیر کند، زیرا آن را بسیار دوست داشت. او جعبه ابزار خود را جمع کرد و یک کلاه فکری گذاشت تا بفهمد چگونه آن را اصلاح کند.
همانطور که اسباب بازی شکسته را به دقت بررسی می کرد، ایده ای به ذهنش خطور کرد. چرخ شکسته را در دست گرفت و در جعبه ابزارش به دنبال چوب چسبی گشت تا آن را دوباره به ماشین بچسباند.#
چسب را با دقت روی قسمت های شکسته زد و با مهارت چرخ را به ماشین اسباب بازی چسباند. آن را ثابت نگه داشت تا زمانی که در جای خود محکم شود.#
در حالی که منتظر خشک شدن چسب بود، تصمیم گرفت سایر اسباب بازی های خود را بررسی کند و کمی از آنها مراقبت کند تا مطمئن شود مانند ماشین اسباب بازی شکسته نمی شوند.
در نهایت، چسب خشک شد و پسر به آرامی چرخ را آزمایش کرد. برای خوشحالی او، کاملاً کار کرد. او با موفقیت ماشین اسباب بازی محبوبش را تعمیر کرده بود!#
از آن روز به بعد، او از اسباب بازی هایش بهتر مراقبت می کرد و ارزش بیشتری برای آنها قائل بود. هر وقت اسباببازی نیاز به تعمیر داشت، کارشناس کوچک تعمیر اسباببازی محله میشد.#