ماجراجویی بزرگ نوید
در شهر کوچکی پسر 7 ساله ای به نام نوید زندگی می کرد. او کنجکاو و ماجراجو بود و همیشه چیزهای جدیدی برای کشف پیدا می کرد. یک روز او صحبت های مادرش در مورد استرالیا را شنید و مجذوب ایده رفتن به آنجا شد.
نوید تصمیم گرفت با سفر به استرالیا مادرش را سورپرایز کند. او فکر می کرد که اگر به مادرش نشان دهد که چقدر او را دوست دارد، خوشحال می شود. نوید شروع به برنامه ریزی کرد و همه چیزهایی را که فکر می کرد برای سفر نیاز دارند جمع آوری کرد.
یک روز صبح نوید با لبخند بزرگی مادرش را از خواب بیدار کرد و از تعجبش به او گفت. مادرش تحت تأثیر عشق او قرار گرفت، اما همچنین نگران سفر بود. او را در آغوش گرفت و موافقت کرد که به او کمک کند تا ماجراجویی خود را با هم برنامه ریزی کند.
نوید و مادرش با هم درباره استرالیا - حیوانات، مردم و مکانهای آن تحقیق کردند. آنها لیستی از همه چیزهایی که می خواستند ببینند تهیه کردند و شروع به پس انداز کردن پول برای ماجراجویی بزرگ خود کردند.
ماه ها گذشت و نوید و مادرش بالاخره پول کافی برای رفتن به استرالیا داشتند. بلیت خریدند، چمدانهایشان را بستهاند و نمیتوانستند جلوی هیجانشان را بگیرند که سوار هواپیما شدند تا ماجراجویی بزرگشان را آغاز کنند.#
در استرالیا، نوید و مادرش سواحل زیبا را کاوش کردند، با مردم محلی دوستانه ملاقات کردند و با حیوانات بی نظیری روبرو شدند. آنها با این فرهنگ آشنا شدند و حتی غذاهای خوشمزه جدید را امتحان کردند. پیوند آنها با هر تجربه قوی تر شد.#
ماجراجویی استرالیایی آنها فراموش نشدنی بود. نوید و مامانش با پیوندی قوی تر و خاطرات گرامی به خانه بازگشتند. نوید متوجه شد که هر کجا که می روند، عشقی که به هم دارند مهم ترین چیز است.