ماجراجویی با چشمان ستاره ای
در یک شهر کوچک، دختری با موهای مجعد و چشمان قهوه ای همیشه مجذوب ستاره ها شده بود. او شب هایش را با خیره شدن به آسمان می گذراند و رویای سفر به کهکشان های دور را در سر می پروراند.
یک شب در حالی که به آسمان خیره شد، یک ستاره در حال تیراندازی را کشف کرد. قبل از اینکه متوجه شود، ستاره به یک سفینه فضایی تبدیل شد و او را دعوت کرد تا وارد یک ماجراجویی کیهانی شود.
او که انتخاب کرد شجاع باشد، از سفینه فضایی بالا رفت. او بلند شد، با سرعتی باورنکردنی در آسمان پرواز کرد و زمین را در حالی که به مکانهای ناشناخته میرفتند، بسیار پشت سر گذاشت.#
او در طول سفر خود شاهد حوادث آسمانی نفس گیر و پدیده های خیره کننده کیهانی بود. او سیارات، قمرها و ستارگان را رصد کرد و از زیبایی جهان شگفت زده شد.
او متوجه شد که جهان پر از شگفتی ها و شگفتی های بی پایان است. ماجراجویی او در فضا افق های او را گسترش داد و قدردانی او را برای خلقت عمیق تر کرد.
سفر کیهانی این دختر به او آموخت که زیبایی و رمز و راز جهان را گرامی بدارد. همچنین به او آموخت که شجاع، تخیلی باشد و هرگز از رویاپردازی دست نکشد.
او با خرد و شجاعت تازه کشف شده خود، به زمین بازگشت، مشتاق به اشتراک گذاری ماجراهای خود و الهام بخشیدن به دیگران برای کشف شگفتی های کیهان و فراتر از آن.