لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراجویی باهوش الی
در یک شهر کوچک پسری به نام الی زندگی می کرد. او به هوش و ذکاوتش معروف بود. یک روز، کوهی مرموز در نزدیکی شهر او ظاهر شد که الی را مجذوب خود کرد. "من آن را کشف خواهم کرد!" او اعلام کرد.#
الی در حال بستن کیفش با وسایل ضروری به راه افتاد. هم هیجان و هم پروانه را در شکمش احساس می کرد. او به خودش اطمینان داد: "من می توانم این کار را انجام دهم."
کوه شیب دار و ناهموار بود. الی شروع به صعود کرد و از هوش خود برای یافتن ساده ترین مسیر استفاده کرد. زمزمه کرد: "گام به گام."
ناگهان الی لیز خورد اما به سرعت یک طاقچه را گرفت. ترس او را فرا گرفت، اما خودش را بالا کشید. او فکر کرد: "باید مراقب باشم."
به اوج رسید و نفسش را بیرون داد. منظره نفس گیر بود. "من انجامش دادم!" او فریاد زد. شجاعت و هوش او نتیجه داده بود.#
الی با احتیاط پایین آمد و به خانه برگشت. مردم شهر به خاطر شجاعت و هوش او تشویق می کردند. "من این کار را کردم... به لطف عقلم!" او گفت.#
آن شب الی با لبخند به خواب رفت. او ثابت کرده بود که با هوش و شجاعت می توان هر کوهی را فتح کرد، به معنای واقعی یا مجازی.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.