لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراجویی بازیگری طلسم مهیا
روزی روزگاری، محیا، دختر جوان کنجکاو و ماجراجو، آرزو داشت مانند بت خود، نازنین بیاتی، بازیگر شود. او هر روز در باغ کوچکش مهارت های بازیگری خود را تمرین می کرد.
یک صبح آفتابی، حین تمرین خطوطش، مهیا گوشه ای جادویی را در باغش کشف کرد که به دنیایی خارق العاده پر از صحنه های پر جنب و جوش و تئاترهای مسحورکننده منتهی می شد.
مهیا کنجکاو و هیجان زده وارد دنیای جادویی شد تا تئاترهای آن را کشف کند. در هر یک، او چالش متفاوتی پیدا کرد که مهارت های بازیگری و شجاعت او را آزمایش کرد.
محیا در یکی از تئاترها در حالی که بالای یک سکوی چرخان ایستاده بود، یک مونولوگ صمیمانه اجرا کرد. او متمرکز و مصمم باقی ماند و تماشاگران جادویی را تحت تاثیر قرار داد.
در تئاتر دیگری، محیا مجبور شد صحنه هایی را در حالی که چشم بند بسته بود بازی کند. او با استفاده از شهود و خلاقیت خود، چالش را با موفقیت به پایان رساند.
مهیا که با شجاعت و خلاقیت با چالش های زیادی روبرو شد، متوجه شد که با تلاش و اراده می تواند به هر چیزی برسد. ماجراجویی جادویی او او را به بازیگر بهتری تبدیل کرد.
محیا با بازگشت به خانه به تمرین بازیگری خود با اشتیاق تازه ادامه داد و از سفر مسحور خود آموخت که می تواند با ایمان به خود و تلاش سخت به آرزوهایش برسد.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.