ماجراجویی اوری برای غلبه بر ترس
اوری دختری شجاع و مصمم بود، اما گاهی اوقات شجاعت او را از بین می برد. او بهویژه از ناشناختهها میترسید، و فکر جسارت به تاریکی فراتر از امنیت خانهاش، او را پر از ترس میکرد. اما اوری یک دختر معمولی نبود و امروز بالاخره شجاعت و عزم راسخ برای رویارویی با ترس هایش را به دست آورده بود و برای غلبه بر اضطراب خود راهی سفری شد. #
ایوری نفس عمیقی کشید تا قلب تپنده اش را آرام کند و در جهت افق دور شروع به راه رفتن کرد. با هر قدم، او احساس می کرد که ترس به آرامی از بین می رود و شجاعتش بیشتر می شود. او دیگر نگران اتفاقاتی که در سفرش میافتد نبود، میدانست که به اندازه کافی قوی است که با شجاعت با هر چالشی روبرو شود. #
اوری به زودی خود را در جنگلی ناآشنا پر از موجودات عجیب و غریب یافت. اما اوری به جای غرق شدن در ناشناخته ها، از این فرصت برای کشف دنیای مرموز اطرافش استقبال کرد. او کنجکاوی خود را در خط مقدم ذهنش نگه داشت و ترس او را از بین برد. #
اوری با شجاعت تازهای که پیدا کرده بود به عمق جنگل رفت و تمام مناظر و صداهای اطرافش را تماشا کرد. او احساس می کرد زنده و شکست ناپذیر است. قدرت درونی و اعتماد به نفسش در هر قدمش نمایان می شد و احساس می کرد هیچ چیز نمی تواند مانع او شود. #
سرانجام، اوری به لبه باتلاق تیرهای رسید. او از آب های تیره نمی ترسید، اما وقتی از روی پل ژولیده عبور می کرد، محتاط بود. او احساس موفقیت کرد، زیرا می دانست که بر ترس خود غلبه کرده و این چالش را غلبه کرده است. #
ایوری به آن سوی باتلاق رسید و با احساس غرور و موفقیت به سفر خود ادامه داد. او دیگر از ناشناخته ها نمی ترسید و تصمیم داشت حتی در مواجهه با چالش های سخت قوی و شجاع بماند. #
ایوری بر ترس او غلبه کرده بود و احساس می کرد هیچ چیز نمی تواند مانع او شود. او آموخته بود که شجاعت و اراده می تواند او را به هر جایی برساند، و مصمم بود از این ویژگی های جدید برای کشف دنیای اطرافش استفاده کند. #