ماجراجویی انفرادی دو ساعته فلافی
کرکی، خرگوش سفید، قهوه ای و سیاه، خود را در خانه تنها یافت. صاحبش رفته بود. متوجه باز بودن در شد. به آپارتمانی پر از اتاق های ناآشنا منتهی شد. ماجراجویی در انتظار است.#
وقتی فلافی از در عبور کرد، هیجانی را احساس کرد. او شروع به بررسی کرد: اتاق نشیمن بزرگ، بوی جالب آشپزخانه، اتاق خواب دنج، همه در حالی که با خوشحالی می پرید.
ناگهان، فلافی با انبوهی از لباس ها برخورد کرد و مانعی شبیه به کوه ایجاد کرد. او یک جهش کرد. نفس نفس زدن "کوه" را فتح کرد، قلبش از هیجان می تپید.#
بعد، او یک کاسه پر از ماهی های رنگارنگ را دید. مجذوب شده، به کاسه شیشه ای ضربه زد و به ماهی هایی که داخل آن می چرخند خیره شد. او حتی سعی کرد به زبان خرگوشی با آنها صحبت کند.
در این مطالعه، فلافی مجموعه ای از هدفون ها را پیدا کرد. او در حالی که مجذوب شی عجیب و غریب شده بود، سیم ها را نیش زد، اما یک شوک خفیف دریافت کرد. او به سرعت پرید و درسش آموخت.#
ماجراجویی فلافی زمانی به پایان رسید که او به محل خود برگشت و متوجه شد صاحبش به زودی بازخواهد گشت. او احساس موفقیت کرد، در عین حال اشتیاق برای بازگشت صاحبش داشت.
وقتی صاحبش بالاخره رسید، فلافی با هیجان پرید. دلش برای او تنگ شده بود، اما این ماجرا باعث شد تا بفهمد که دنیای او چقدر غنی و ناشناخته است. خانه او جهان او بود.#