ماجراجویی اسرار آمیز تخم مرغ
در یک روستای کوچک، پسر جوانی با یک خواهر کوچک عاشق کاوش در جنگل بود. یک روز آفتابی، او یک تخم مرغ عجیب و غریب را کشف کرد که در علفها قرار داشت.
پسر با هیجان تخم مرغ را به خانه آورد و به همراه خواهرش لانه ای دنج با برگ و شاخه ساختند تا تخم مرغ در آن استراحت کند.
روز بعد، پسر متوجه شد که تخم مرغ یک ترک کوچک دارد. او مشتاقانه خواهرش را صدا کرد تا شاهد خروج این موجود مرموز باشد.#
با یک ترک نهایی، این موجود از تخم بیرون آمد. خواهر و برادر یک پرنده کوچک، جادویی و رنگارنگ با پرهای براق و رنگین کمانی را دیدند.
دوستان جدید روزهای خود را با هم به کاوش در جنگل سپری کردند. پرنده گاهی آوازهای شیرین می خواند یا صداهای جنگل را تقلید می کرد.
یک روز، پرنده خواهر و برادرها را به سمت جنگلی پنهان در جنگل راهنمایی کرد، جایی که آنها لانه ای پر از تخم مرغ های رنگارنگ و جادویی پیدا کردند.
خواهر و برادر اهمیت مراقبت از دیگران و حفاظت از طبیعت را یاد گرفتند. آنها به همراه پرنده قول دادند که از تخم های جادویی محافظت کنند و راز جنگل را در امان نگه دارند.