ماجراجویی اسب کوچک شمیم
شمیم، دختری که اسب را دوست داشت، آرزوی یکی از اسب های خودش را داشت. یک روز خانواده اش او را با اسب کوچکی به نام پری غافلگیر کردند. او نمی توانست خوشحالتر از این باشد!#
شمیم هر روز را با پری به نظافت، غذا دادن و آموزش او می گذراند. آنها یک پیوند قوی ایجاد کردند و به نظر می رسید که ارتباط آنها جادویی بود.
یک روز که با هم جنگل را کاوش می کردند، پری و شمیم مسیری پنهان را پیدا کردند که به مکانی مرموز و جادویی منتهی می شد.
مسیر آنها را به سمت جنگلی مسحور کرد که در آنجا اسبهای کوچک دیگری را پیدا کردند که همگی تواناییهای جادویی منحصربهفردی داشتند. شمیم فهمید که پری یک اسب معمولی نیست.#
شمیم تصمیم گرفت به این اسب های جادویی کمک کند. او و پری یک پناهگاه راه اندازی کردند و عشق، مراقبت و محافظت از این موجودات خارق العاده را فراهم کردند.
خبر منتشر شد و افراد بیشتری برای کمک به این موجودات جادویی به ماموریت شمیم پیوستند. پناهگاه بزرگ شد و عشق و حمایت از این اسب های خاص نیز افزایش یافت.
به لطف عشق و اراده شمیم، این پناهگاه به پناهگاهی پر رونق برای اسب های جادویی تبدیل شد. آنها همراه با پری، دنیایی پر از عشق، جادو و امید را خلق کردند.