روزی روزگاری پسری به نام آرمین بود که در شهر کوچکی زندگی می کرد. او همیشه در مورد اسباب بازی ها کنجکاو بود و دوست داشت از فروشگاه اسباب بازی دیدن کند.#
هر وقت پدر و مادر آرمین او را به مغازه می بردند، او می خواست همه اسباب بازی ها را بخرد. اما والدینش اهمیت خرید فقط آنچه را که لازم بود برای او توضیح دادند.
یک روز پدر و مادرش تصمیم گرفتند از فروشگاه اسباب بازی دیدن کنند. اما این بار به آرمین قول دادند که بیش از یک اسباب بازی نخواهد.#
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.