ماجراجویی آریانا – راه حل های شیرین یک کودک هفت ساله
آریانا هفت ساله از هیجان منفجر شد. او همیشه آرزو داشت سرآشپز شود، اما با شک والدینش به تواناییهایش، تلاش میکرد تا آنها را از پتانسیلهایش متقاعد کند. بالاخره روزی رسید که استعدادش را ثابت کند. پیش بندش را گرفت و به سمت آشپزخانه رفت و امیدوار بود که راه حل های شیرین او نظر آنها را تغییر دهد. #
آریانا آشپزخانه را بررسی کرد و به دنبال موادی بود که بتواند برای ایجاد راه حل های شیرین خود استفاده کند. او شکر، آرد، کره، تخم مرغ، میوه ها و سایر اقلام را جمع آوری کرد و برای درست کردن غذاهایش به راه افتاد. او بدون خستگی کار کرد، مواد را اضافه کرد، هم زد و مزه کرد، تا اینکه راضی شد که دسرهایش عالی هستند. #
سرانجام، آریانا عقب نشینی کرد و خلاقیت های او را تحسین کرد. در حالی که از غرور می درخشید، به تمام افرادی که به او شک داشتند و اینکه چگونه رویاهایش را محقق کرده بود فکر کرد. پدر و مادرش در انتظار یک سورپرایز شیرین بودند. #
خانواده طعم راه حل های شیرین آریانا را چشیدند و از استعداد او شگفت زده شدند. حتی والدینش هم نمی توانستند پتانسیل او را انکار کنند. آریانا خیلی خوشحال شد. او این کار را کرده بود - او ثابت کرده بود که آنها اشتباه می کنند. #
آریانا لبخندی زد، زیرا می دانست که مسیر طولانی را طی کرده است. او با پیروی از مسیر خودش، به رویای آشپز شدنش رسیده بود. و او این کار را از طریق راه حل های شیرین خود انجام داده بود. #
آریانا راه حل های شیرین خود را پیدا کرده بود و این تنها آغاز ماجراهای آشپزی او بود. او برای سفر پیش رو هیجان زده بود و قول داد که به دنبال رویاهایش ادامه دهد. #