لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
قلم جادویی مرد قهرمان
در روستای کوچکی پسر جوانی به نام علی زندگی می کرد که می خواست در جبهه جنگ برای پدرش نامه بنویسد. اما علی خواندن و نوشتن بلد نبود.
ناگهان یک ابرقهرمان بدون شنل و ماسک در کوچه ظاهر شد. این قهرمان مرد بود و تنها سلاحش یک قلم جادویی در جیبش بود.
مرد قهرمان به علی نزدیک شد و به او پیشنهاد کرد که چگونه با قلم جادویی خود خواندن و نوشتن را بیاموزد. علی مشتاقانه یاری او را پذیرفت و سفر یادگیری خود را آغاز کرد.
علی با معلمی قهرمان مرد، به سرعت آموخت. به زودی می‌توانست نامه‌های زیبا بنویسد و به راحتی آنها را بخواند. علی به دستاوردهای خود احساس غرور می کرد.#
یک روز قلم جادویی به دست اشتباه افتاد. پسری شیطون در روستا از آن برای ایجاد خرابی استفاده کرد و متن ها و علائم را تغییر داد تا همه را گیج کند.#
علی و مرد قهرمان با هم متحد شدند تا قلم جادویی را بازیابی کنند. آنها با استفاده از هوش و شجاعت خود از پسر شیطون پیشی گرفتند و نظم را به روستا بازگرداندند.#
در حالی که قلم جادویی به سلامت در اختیار مرد قهرمان قرار گرفت، علی متوجه شد که داشتن یک معلم خوب چقدر مهم است. او به آموختن ادامه داد و جوانی خردمند شد.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.