قلعه مسحور شده شاهزاده خانم ها
روزی روزگاری در روستایی کوچک دختری کنجکاو با دختر با خشک بور و چشمهای روشن زندگی می کرد. او و خواهر کوچکترش، تینین، تصادفاً به یک مسیر پنهان منتهی به یک قلعه مسحور شده برخوردند.
هیجان زده برای کشف قلمروهای جادویی، آنها وارد قلعه شدند، جایی که اتاق هایی پر از شاهزاده خانم های دوره های مختلف پیدا کردند که هر کدام داستان های منحصر به فردی برای به اشتراک گذاشتن داشتند.
تینین که مجذوب فضای دلربا شده بود، بیشتر به داخل قلعه رفت و به طور تصادفی در راهروهای هزارتویی آن گم شد. دختر فهمید که باید خواهرش را پیدا کند.
در جستجوی خود، این دختر با شاهزاده خانم های عاقل و دوستانه ای آشنا شد که راهنمایی کردند و تجربیات خود را از غلبه بر چالش ها با شجاعت و اراده به اشتراک گذاشتند.
دختر با استفاده از خرد آنها، پیچ و خم های قلعه را زیرکانه طی کرد و در نهایت تینین را پیدا کرد که ترسیده بود اما آسیبی ندید. او قول داد که خواهرش را در امان نگه دارد.#
ماجراجویی آنها به آنها درس های ارزشمندی داد، دختر به اهمیت محافظت و مراقبت از خواهر کوچکترش پی برد و تینین جادوی عشق خواهرانه را آموخت.
با بازگشت به دهکده خود، دختر و تینین اکنون پیوند قوی تری با هم دارند و خاطرات ماجراجویی جادویی خود را در قلعه مسحور شاهزاده خانم ها گرامی می دارند.