قلب متعلق به دو
قلب مادر سنگین بود، زیرا برای او خیلی بزرگ شده بود. پر از عشق برای دو نفر بود، اما او فقط یک بدن برای حمل آن داشت. اما، او می خواست مطمئن شود که هر یک از فرزندانش عمق عشق او را می دانند. #
مادر در سکوت نشسته بود و به این فکر می کرد که چگونه می تواند عشق خود را به هر دو فرزندش نشان دهد. او زمانی را که با هم گذرانده بودند، داستان هایی که با هم داشتند و لحظات شادی را که تجربه کرده بودند به یاد آورد. او می دانست که مهم نیست چقدر موانع به نظر می رسد، عشق او می تواند از آنها فراتر رود. #
مادر به راه های زیادی فکر کرد که می تواند عشق خود را به دو فرزندش ابراز کند. او بر روی یک نقشه قرار گرفت و به حرکت درآمد و از عشق و فداکاری یک شی زیبا ساخت. این یک قلب بود، قلبی که متعلق به دو نفر بود. #
مادر شیء دو دل را به فرزندانش تقدیم کرد و معنای آن را توضیح داد. او به آنها گفت که این قلب مظهر عشق او به هر دوی آنها است و بدون توجه به شرایط، آنها همیشه یکدیگر را خواهند داشت. #
بچه ها در حالی که مادر و یکدیگر را در آغوش می گرفتند، هر کدام یک طرف قلب را نگه داشتند. در آن لحظه، همه آنها احساس ارتباط، دوست داشتن و آرامش داشتند. اشک شوق بر صورتشان جاری شد، زیرا مادرشان چیزی به آنها داده بود که هرگز نمی شد آن را از دست داد - قلبی متعلق به دو نفر. #
مادر با غرور و شادی به آن نگاه می کرد، زیرا به آنچه در نظر گرفته بود دست یافته بود. دو فرزندش همیشه میدانستند که او چقدر آنها را دوست دارد، و همیشه یادآور عشق او هستند - شیء دودلی که او خلق کرده بود. #
مادر به فرزندانش لبخند زد، زیرا می دانست که کار خاصی انجام داده است. هیچ کلمهای نمیتوانست عمق عشق او را به آنها بیان کند، اما این شیء دو دل نزدیکترین چیزی بود که میتوانست به آنها برسد. او می دانست که برای همیشه در قلب دو فرزندش باقی خواهد ماند. #