قلب زمزمه کننده
روزی دختری با موهای کوتاه مشکی و چشمان سیاه زندگی می کرد. او یک توانایی منحصر به فرد داشت - او می توانست زمزمه های قلب مردم را بشنود. اما او هرگز آنچه را که شنیده با کسی در میان نمی گذارد.
یک روز، او متوجه شد که قلب بهترین دوستش ناتسوکی پر از غم است. او که مصمم به کمک بود، راهی سفر شد تا راهی برای تشویق ناتسوکی پیدا کند.#
در داخل جنگل، دختر یک گل درخشان پیدا کرد که می تواند روحیه هر کسی را تقویت کند. همانطور که او به آن رسید، یک روح شیطانی ظاهر شد و او را به یک معما به چالش کشید.
روح پرسید: "چیزی است که می توانید ببخشید، اما همچنان نگه دارید؟" دختر عمیقاً فکر کرد و سپس پاسخ داد: یک راز. روح از خنده منفجر شد و به او اجازه داد گل را بردارد.
دختر با گل مسحور در کیفش به راه خود ادامه داد. او از کوه ها بالا رفت، از رودخانه ها گذشت و با چالش های زیادی روبرو شد و هرگز از تلاش خود دست نکشید.
سرانجام دختر به روستای خود بازگشت و گل درخشان را به ناتسوکی داد. با لمس آن، قلب ناتسوکی پر از شادی شد و دختر می دانست که سفر او موفقیت آمیز بود.
دختر اهمیت صحبت کردن و به اشتراک گذاشتن احساسات خود را یاد گرفت. از آن روز به بعد، او نه تنها به زمزمه های دل ها گوش می داد، بلکه زمزمه های خود را با دیگران به اشتراک می گذاشت.