فدراسیون گربه زرد تصمیم می گیرد به مریخ سفر کند
فدرو گربه زرد همیشه کنجکاو بود. او عاشق کاوش و یادگیری در مورد دنیای اطرافش بود. یک روز، او تصمیم گرفت که میخواهد به جایی سفر کند که قبلاً هرگز نرفته بود: مریخ. #
فدرو داستان هایی از مریخ از دوستانش شنیده بود، داستان هایی از تپه های غلتان و دهانه های سنگی آن. او مطمئن بود که این یک ماجراجویی خواهد بود که شبیه هیچ چیز دیگری نیست. فدرو با درخششی مصمم در چشمانش، شروع به آماده شدن برای سفر کرد. #
فدرو کیسه ای پر از غذا و سایر لوازم مورد نیازش را بسته بندی کرد. او با دوستان و خانواده خود خداحافظی کرد و به آنها قول داد که به زودی برمی گردد. بالاخره آماده رفتن شد. #
فدرو سوار سفینه فضایی خود شد و سفر خود را آغاز کرد. در طول راه، او با چیزهای غیرمنتظره و هیجان انگیزی روبرو شد - دنباله دارها، سیارک ها و ستاره ها. او مسحور تمام زیبایی های اطرافش شده بود. #
اما این سفر بدون چالش نبود. فدرو مجبور بود سفینه فضایی خود را در اطراف اشیاء خطرناک بچرخاند، چگونگی تعمیرات را بیابد و راه هایی برای ایمن ماندن در طول سفرهای خود بیابد. #
اما سرانجام فدرو به مریخ رسید. سیاره سرخ حتی زیباتر از آن چیزی بود که او تصور می کرد. او تپه های سنگی و دهانه های غبارآلود را تحسین می کرد، مطمئن بود که این سفری خواهد بود که هرگز فراموش نخواهد کرد. #
فدرو مدتی را صرف کاوش در مریخ کرد و تمام آنچه را که می توانست آموخت و از این تجربه بهره برد. پس از مدتی، او سوار سفینه فضایی خود شد و سفر خود را به خانه آغاز کرد. #