علی و جزیره خوشبختی
روزی روزگاری پسری قد بلند و لاغر به نام علی با موهای مشکی براق بود که عاشق ورزش و دوچرخه سواری بود. یک روز هنگام کاوش در یک ساحل زیبا، جزیره ای پنهان را در دوردست کشف کرد.
علی کنجکاو و مصمم تصمیم گرفت سفری به جزیره را آغاز کند. پس از ساعت های بی شمار دوچرخه سواری و شنا، سرانجام به جزیره باشکوهی رسید که مملو از فضای سبز و گل های رنگارنگ بود.#
در این جزیره، علی یک غار کریستالی درخشان با یک ماده مرموز در داخل آن کشف کرد. او متوجه تابلویی شد که روی آن نوشته شده بود: "این ماده جادویی می تواند شادی و آرامش را برای جهان به ارمغان بیاورد."
علی با دقت این ماده را جمع آوری کرد و تصمیم گرفت آن را با دیگران به اشتراک بگذارد. او از طریق جزیره سفر کرد و مواد جادویی را به گیاهان و حیواناتی که در طول مسیر با آنها برخورد کرد پخش کرد.
علی در ادامه سفر با گروهی از مردم که سال ها در جزیره زندگی می کردند آشنا شد. مطالب را با آنها در میان گذاشت و چهره هایشان مملو از شادی و سپاسگزاری شد.
علی با مأموریت گسترش شادی و صلح در سراسر جهان، به ساکنان جزیره نحوه استفاده از این ماده جادویی را آموزش داد و آنها را تشویق کرد تا آن را با دیگران به اشتراک بگذارند.#
پس از آن علی به سرزمین خود بازگشت، زیرا می دانست که تغییری ایجاد کرده است. از آن روز به بعد این جزیره به جزیره خوشبختی معروف شد و خواص جادویی آن همچنان شادی و آرامش را در سراسر جهان گسترش می داد.#