عشق خطرناک در شهر رویاها
جین از منچستر در اولین روز اقامت خود در نیویورک، از وسعت شهر و در عین حال مصمم بود که به عنوان یک روزنامه نگار به جای بگذارد.
علاقه جین توسط مافیای بدنام شهر برانگیخته شد. او بدون آگاهی از خطرات در کمین شروع به جمع آوری اطلاعات کرد.
رئیس مافیا، ریکو، تحقیقات جین را کشف کرد. او که کنجکاو شده بود، قصد داشت او را ساکت کند اما متوجه شد که به سمت او کشیده شده است.
مسیرهای ریکو و جین در یک رویداد خیریه به هم رسید. جین غافل از نیت خود، شیفته جذابیت ریکو شد.
جین هویت ریکو را کشف کرد و باعث ترس و خشم شد. اما ریکو به احساسات خود اعتراف کرد و قول داد از او محافظت کند.
علیرغم گذشته خطرناک ریکو، جین متوجه شد که عاشق او شده و قلبش به غرایز حرفه ای او خیانت می کند.
جین در یک چرخش غیرمنتظره، عشق را به شغل خود انتخاب کرد، سفر او منعکس کننده قدرت عشق بی پایان است.