طاها: دختری که از مادرش نافرمانی می کند و پیتزا می خورد
طاها دختر جوانی بود که دوست داشت هر کاری می خواهد بکند. مادر طاها هر روز سعی می کرد او را وادار به انجام کارهایش کند و به او گوش دهد، اما طاها فقط گوش نمی داد. او همیشه راه هایی برای رهایی از آن و انجام کار دیگری که می خواست انجام دهد پیدا می کرد. #
یک روز مادر طاها تصمیم گرفت برای شام پیتزا درست کند. اما وقت غذا خوردن شد، طاها از این کار خودداری کرد. او گفت که خیلی مشغول بازی کردن است و نمیخواهد پیتزا بخورد. مادرش عصبانی شد و سعی کرد او را مجبور به خوردن آن کند، اما طاها نپذیرفت. #
مادر طاها مصمم بود که نگذارد طاها با نافرمانی اش فرار کند. او اسباب بازی هایش را برداشت و به او گفت تا زمانی که تمام پیتزا را نخورد آنها را پس نمی گیرد. طاها با لجبازی همچنان از خوردن پیتزا امتناع می کرد. #
سرانجام مادر طاها تصمیم گرفت روش دیگری را امتحان کند. او به طاها توضیح داد که چرا گوش دادن به او و شستن دست هایش قبل از غذا خوردن اهمیت دارد. او همچنین به طاها اهمیت خوردن یک وعده غذایی سالم را نشان داد. طاها بعد از فهمیدن دلیل مادرش بالاخره قبول کرد که پیتزا را بخورد. #
طاها از پیتزا لذت برد و حتی از مادرش برای درست کردن آن تشکر کرد. او همچنین به مادرش قول داد که همیشه به او گوش دهد و دیگر از او سرپیچی نکند. از آن روز به بعد طاها دختری تغییر یافته بود و همیشه طبق خواسته مادرش عمل می کرد. #
مادر طاها به دخترش افتخار می کرد و خوشحال بود که او توانست درس مهمی به او بدهد. طاها یاد گرفت که گوش دادن به حرف پدر و مادر و شستن دست ها قبل از غذا اهمیت دارد. #
از آن به بعد طاها اهمیت گوش دادن به مادرش و مراقبت از خود را به یاد آورد. او همچنین به یاد داشت که همیشه قبل از غذا دستان خود را بشوید و هر از گاهی از یک پیتزای خوشمزه لذت ببرد. #