ضربان عشق ریحانه
روزی روزگاری در شهر کوچکی ریحانه دختری با موهای شاه بلوطی و چشمان فندقی زندگی می کرد. ریحانه علاقه زیادی به نواختن طبل سنتی ایرانی به نام تمبک داشت. او اغلب بعد از مدرسه در اتاقش تمرین می کرد.
یک روز بعد از ظهر ریحانه تمرین را تمام کرد و به اطراف نگاه کرد. اسباب بازی های او همه جا پراکنده بود. او توصیه های مادرش را به خاطر آورد و تصمیم گرفت قبل از شام اسباب بازی ها و اتاقش را مرتب کند.#
وقتی ریحانه اتاقش را تمیز می کرد، یادداشت مرموزی را پیدا کرد که زیر طبلش پنهان شده بود. در این یادداشت نوشته شده بود: "برای هر کسی که این را پیدا کند، شما برای جستجوی گنج انتخاب شده اید." طرف ماجراجویانه ریحانه کنجکاو شد.#
به دنبال سرنخ های یادداشت، ریحانه به جستجوی گنج در اطراف خانه اش پرداخت. او خلاقانه از تمبک خود برای حل معماها و باز کردن قفل پیام های پنهان استفاده کرد.
گنج یابی ریحانه او را به حیاط خلوت رساند، جایی که جعبه کوچک و قفل شده ای زیر بوته ای پنهان شده بود. او با تمبک و عقل خود توانست قفل آن را باز کند و گنج درون آن را آشکار کرد.
ریحانه در داخل جعبه نشان طلایی زیبایی پیدا کرد که روی آن عبارت «استاد تمبک» حک شده بود. فداکاری او برای تمرین و تمیز کردن فضایش نتیجه داده بود.#
از آن روز به بعد، ریحانه به عنوان یک نوازنده تمبک به رشد خود ادامه داد و اهمیت مراقبت از اسباب بازی ها و فضای شخصی خود را آموخت. روحیه ماجراجویانه و اراده او همیشه او را هدایت می کرد.