روزی روزگاری در شهر کوچکی پسر جوانی به نام شایان زندگی می کرد. او یک نوازنده با استعداد بود که آرزوی تبدیل شدن به یک خواننده مشهور را داشت. اما زندگی آسان نبود، زیرا او والدین خود را در سنین جوانی از دست داده بود.
با بزرگتر شدن شایان تصمیم گرفت رویای خود را دنبال کند و شروع به اجرا در صحنه های کوچک شهر خود کرد. او می دانست که این سفر آسان نخواهد بود، اما مصمم بود که موفق شود.
یک روز فرصتی غیرمنتظره پیش آمد که استعدادیاب معروف آواز شایان را شنید. استعدادیاب که تحت تاثیر صدا و فداکاری او قرار گرفته بود، به او فرصتی داد تا در یک مسابقه آواز ملی شرکت کند.#
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.