شکار موش بزرگ گربه و کلاغ
در یک شهر کوچک، یک گربه راه راه و یک کلاغ سیاه بهترین دوستان بودند. آنها عاشق ماجراجویی با هم بودند و به دنبال کارهای هیجان انگیز برای انجام دادن بودند. یک روز تصمیم گرفتند موش را شکار کنند.#
همانطور که آنها به داخل جنگل رفتند، گربه و کلاغ متوجه آثار کوچک پنجه روی زمین شدند. "اینها باید مال موش ها باشند!" گربه با هیجان گفت. کلاغ سری تکان داد و آنها شروع به دنبال کردن چاپ کردند.#
دوستان اثر پنجه را دنبال کردند تا جایی که در سوراخ کوچکی در زمین ناپدید شدند. موش ها باید به این سوراخ رفته باشند! گربه زمزمه کرد. "بیا راهی برای گرفتن آنها پیدا کنیم!" گفت کلاغ.#
گربه پیشنهاد کرد که از چوب برای رسیدن به سوراخ استفاده کنند، اما کلاغ سرش را تکان داد. در این بیانیه آمده است: «ما به یک طرح بهتر نیاز داریم. کلاغ لحظه ای فکر کرد و به فکر افتاد. "بیا یک تله درست کنیم!"#
آنها مواد را جمع آوری کردند و با هم کار کردند تا یک تله هوشمندانه در نزدیکی سوراخ بسازند. وقتی کارشان تمام شد پشت بوته ای پنهان شدند و مشتاقانه منتظر ماندند تا موش ها بیرون بیایند.#
به زودی، آنها مشاهده کردند که چندین موش با احتیاط به تله نزدیک می شوند. موش ها پنیر را بو کردند و - اسنپ! - دام آنها را گرفت! دوستان کار تیمی و موفقیت خود را در گرفتن موش جشن گرفتند.#
گربه و کلاغ به خانه بازگشتند و به ماجراجویی و دوستی قوی که با هم داشتند افتخار کردند. آنها می دانستند که می توانند هر کاری را با هم انجام دهند و مشتاقانه منتظر سفر هیجان انگیز بعدی خود بودند.