شاهزاده خانم مصری رویاپرداز
سارا نه ساله عاشق موهای کوتاه و تیره اش بود، اما رویای داشتن قفل های بلند و طلایی رنگ مانند شاهزاده خانم های داستان های مورد علاقه اش را داشت. او آرزو داشت مثل آنها زیبا باشد، اما خجالت میکشید که به دیگران بگوید. #
یک روز، سارا شجاعت به دست آورد و آرزوی خود را به خانوادهاش گفت: موهایش بلند و طلایی باشد. خانواده او بسیار خوشحال شدند و بلافاصله برای تحقق آرزوی او تلاش کردند. آنها سارا را به سالن زیبایی بردند و او به زودی موهای بلند و درخشان رویاهای خود را به دست آورد. #
سارا به وجد آمده بود. او مانند شاهزاده خانم های داستان هایش احساس زیبایی و اعتماد به نفس می کرد. او به زودی متوجه شد که زیبایی او متعلق به خودش است و برای شاد بودن نیازی به تایید دیگران ندارد. #
سارا با اعتماد به نفس تازهاش، از ایستادن در مقابل هر کسی که سعی میکرد او را پایین بیاورد، هراسی نداشت. او مصمم بود که رویاهایش را دنبال کند، بدون توجه به موانعی که بر سر راهش بود. #
از آن به بعد سارا از خودش و دنیای اطرافش راضی بود. او عاشق موهای بلند طلایی اش بود و می دانست که او نویسنده داستان خودش است. #
سارا در ادامه تبدیل به یک زن جوان موفق شد و از اینکه اجازه دهد رویاها و جاه طلبی هایش اوج بگیرد نمی ترسید. ترس از پذیرفته نشدن دیگر او را مهار نمی کرد. #
سارا شجاعت دنبال کردن رویاها و خواسته هایش را داشت و زیبایی را که در درونش بود در آغوش گرفت. شاهزاده خانم رویاپرداز مصر سرانجام آزاد شد. #