سوپ طلسم مادربزرگ
در دهکده ای کوچک، مادربزرگ ضعیفی زندگی می کرد که هر شب یک سوپ خواب آور مخصوص دم می کرد. اسمش مادربزرگ بود. با فرا رسیدن شب، اتفاقی جادویی رخ داد.#
ننه هر شب که سوپش را مینوشید، به زنی جوان و باهوش تبدیل میشد که سرشار از انرژی و شادی بود.
مادربزرگ دوست داشت سوپ خود را با روستاییان تقسیم کند. کسانی که آن را نوشیده اند، بهترین خوابی را که تا به حال داشته اند دیده اند.
یک روز عصر، دیگ سوپ ننه ترک خورد! او نمی توانست سوپ جادویی اش را درست کند. وحشت در بین روستاییان ایجاد شد.#
مادربزرگ مصمم بود که شب را نجات دهد. او نور ستارگان را در یک کوزه جمع کرد، آن را در سوپ خود ریخت و برای روستاییان سرو کرد.
روستاییان سوپ نور ستاره را نوشیدند و آرام ترین خواب را داشتند. جادوی مادربزرگ حتی بدون دیگ هم کار کرده بود.#
درس مادربزرگ برای ما واضح بود - جادو در چیزها نیست، بلکه در عشق و مهربانی است. و یک خواب خوب از همه جادویی ترین است.