سوپ شور فاکس خجالتی
روزی روزگاری در یک جنگل پارک، آقا و خانم فاکس در یک خانه درختی دنج زندگی می کردند. آقای فاکس خجالتی بود و عاشق جوک های بی ضرر بود. یک روز برای شام یک خرگوش چاق گرفت.#
آقای فاکس خرگوش را به خانم فاکس داد و از او خواست سوپ خرگوش درست کند. نمکدان را با شیطنت نیمه باز گذاشت تا کمی با همسر دلبندش شوخی کند.#
همانطور که خانم فاکس به سوپ نمک اضافه کرد، مقدار زیادی در آن ریخت و سوپ را بسیار شور کرد. مستر فاکس به شوخی خود اعتراف کرد اما خانم فاکس ناراحت شد و از او خواست که برود.#
آقای فاکس متأسفانه خانه خود را ترک کرد و با مرد گرسنه ای روبرو شد که با همسرش شوخی مشابهی کرده بود. آنها موافقت کردند که با هم به دنبال غذا و سرپناه باشند.#
آنها در طول سفر خود با چالش های زیادی روبرو شدند و اهمیت اعتماد و ارتباط را آموختند. آنها متوجه شدند که شوخی های غیر ضروری می تواند به احساسات دیگران آسیب برساند.
با گذشت زمان، آقای فاکس و مرد گرسنه به خانواده های خود بازگشتند و قول دادند که دیگر هرگز شوخی های بی فکر نکنند. آنها از درس هایی که با هم یاد گرفته بودند قدردانی کردند.#
از آن روز به بعد آقای روباه، خانم روباه، مرد گرسنه و همسرش با به یاد آوردن اهمیت اعتماد، ارتباط و مسخره بازی نکردن، شاد زندگی کردند.#