سوریان، کوهنورد شجاع
سوریان، پسر جوانی، بالای کوهی ایستاده بود و به افق دور نگاه می کرد. او هرگز چیزی به این زیبایی ندیده بود. با نگاهی مصمم در چشمانش، می دانست که آماده است تا چالش صعود به قله را بپذیرد. #
با شروع صعود، قلبش به تپش افتاد، اما هرگز تردید نکرد. صخره ها را محکم گرفت و آن را به پرشیب ترین قسمت کوه رساند. او لحظه ای را صرف شگفتی از مناظر زیبا کرد و روی کار پیش رو متمرکز شد. #
وقتی به قله رسید، از دیدن دنیای پایین شگفت زده شد. او با علم به اینکه به اوج رسیده است احساس پیروز و افتخار می کرد. #
او آماده بود تا فرود خود را آغاز کند، اما قبل از این کار، با اعتماد به نفس تازه ای به عقب نگاه کرد. او خود را قوی و شجاع نشان داده بود. او آماده بود تا با چالش های بیشتری روبرو شود و دوباره به پایین صعود کند. #
سوریان فرود خود را با یک حس اعتماد به نفس جدید آغاز کرد. احساس می کرد که می تواند هر کاری را به عهده بگیرد. هنگامی که به سمت پایین می رفت، سرشار از شادی و موفقیت بود. #
وقتی سوریان بالاخره به پایین کوه رسید، با لبخند به بالا نگاه کرد. او به موفقیت خود افتخار می کرد و می دانست که این سفر تازه شروع است. #
سوریان وقتی از کوه دور شد و ماجراجویی بعدی خود را آغاز کرد سرشار از شادی و امید شد. او دیگر از ناشناخته ها نمی ترسید، بلکه هیجان زده بود و آماده کاوش بود. #