سورپرایز هلندی مهسا و صدرا
روزی روزگاری در خانه ای دنج دختری هفت ساله کنجکاو و برادر بزرگترش مهسا و صدرا زندگی می کردند. آنها وقت خود را صرف بازی با اسباب بازی مورد علاقه خود عروسک هلندی به نام کاکلی کردند.#
یک روز پدر و مادرشان به آرامی از آنها پرسیدند: "آیا شما دو نفر به اندازه کافی مهربان خواهید بود تا زمانی که ما به خرید می رویم، اتاق نشیمن را مرتب کنید؟" مهسا و صدرا با شوق سری تکون دادند و حاضر شدند کمک کنند.#
مهسا و صدرا کاکلی را کنار گذاشتند و شروع کردند به تمیز کردن. با این حال، هنگامی که آنها به خانه عروسک هلندی بازگشتند، یک یادداشت مرموز پیدا کردند. برای یافتن گنج کاکلی به معما جواب بده! خوانده شد.#
آنها با هیجان این معما را خواندند: «عملی که از دل شروع شود، باعث می شود پیوندهای خانوادگی هرگز از هم نپاشد». خواهر و برادر به سختی فکر کردند و ناگهان متوجه شدند که پاسخ این است "احترام به والدین."
آنها جواب را فریاد زدند و در کمال تعجب آنها خانه عروسک هلندی باز شد و صندوقچه گنج زیبایی را نمایان کرد. مهسا و صدرا با هیجان آن را باز کردند و یک کلید جادویی هلندی کشف کردند.
کلید جادویی قفل درب خاصی را در خانه باز کرد و به اتاقی پر از اسباب بازی و شیرینی منتهی شد. آنها زمزمه ای شنیدند: "از اینکه به پدر و مادر خود احترام می گذارید و به آنها کمک می کنید متشکرم."#
مهسا و صدرا درس را در آغوش گرفتند و همیشه به یاد داشتند که به پدر و مادرشان احترام بگذارند و به آنها کمک کنند. در عوض، اتاق جادویی همچنان با شادی و شادی بی حد و حصر به آنها پاداش می داد.#