سورپرایز تولد جانا
جانا دختر کوچکی بود که در سیدنی استرالیا زندگی می کرد. تولدش بود و دوست داشت پدر و مادرش برای تولدش سورپرایز خاصی به او بدهند. اما او نمی دانست والدینش چه برنامه ای دارند. #
جانا مصمم بود که بفهمد والدینش چه چیزی برای او در نظر گرفته اند. بنابراین تصمیم گرفت تحقیق کند. او به تمام اتاق های خانه اش نگاه کرد تا ببیند آیا می تواند سرنخی پیدا کند یا خیر. #
بالاخره سرنخ هایی در آشپزخانه پیدا کرد! چندین جعبه با کمان و تزئینات دیگر برای او وجود داشت. جانا پر از کنجکاوی و هیجان بود. #
جانا شروع کرد به تصور اینکه والدینش برای او چه برنامه ای داشتند. او فکر کرد که آیا آنها در حال برنامه ریزی یک مهمانی یا پیک نیک هستند؟ هر چه بود، جانا از فهمیدن این موضوع هیجان زده بود. #
روز بعد که جانا از خواب بیدار شد نتوانست جلوی هیجانش را بگیرد! او با پدر و مادر و دوستانش که همه برای جشن تولد او جمع شده بودند استقبال شد. #
این خاص ترین سورپرایزی بود که جانا تا به حال دریافت کرده بود! او با هدایا و یک کیک خوشمزه که از پدر و مادرش درخواست کرده بود، پر شد. #
روز مملو از خنده و شادی بود و جانا یادش افتاد که پدر و مادرش چقدر به او اهمیت می دادند. او سرشار از قدردانی و شادی بود و درس ارزشمندی در مورد اهمیت شادی و جشن در زندگی آموخت. #