سورپرایز اسلاید لغزنده
روزی روزگاری در یک پارک آفتابی، پسری کنجکاو و ماجراجو با هیجان در زمین بازی گشت و گذار کرد. موهای بلوند داشت و پیراهن آبی پوشیده بود. او به خصوص عاشق بالا رفتن و سر خوردن از سرسره ها بود.#
یک روز، پسر سرسره جدیدی در پارک پیدا کرد، بلندتر و پیچ خورده تر از بقیه. او با هیجان از نردبان بالا رفت و به بالای آن رسید. او نمی توانست صبر کند تا آن را امتحان کند!#
وقتی به قله رسید، پسر برای لحظه ای تردید کرد و از ارتفاع کمی نگران شد. نفس عمیقی کشید و شجاعانه تصمیم گرفت به هر حال پایین بیاید.#
در نیمه پایین، سرسره ناگهان لغزنده شد و پسر کنترل سرسره خود را از دست داد. او پایین افتاد، از سرسره افتاد و سرش را تکان داد.#
با وجود درد، پسر با شجاعت از جایش بلند شد و جراحتش را بررسی کرد. خداروشکر جدی نبود او اهمیت احتیاط و بررسی ایمنی را قبل از امتحان کردن چیز جدیدی یاد گرفت.#
پس از سقوط، پسر محتاط تر شد و همیشه قبل از استفاده از هر سرسره ای از نظر ایمنی آن را بررسی می کرد. او یاد گرفت که قدردان تفریحات زمین بازی باشد و در عین حال مراقب بود.#
پسر با هوشیاری و احتیاط جدید خود به لذت بردن از زمین بازی ادامه داد. او دانش جدید خود را با دوستانش به اشتراک گذاشت و به آنها کمک کرد تا با خیال راحت سرگرم شوند و از تصادف جلوگیری کنند. پایان.#