سفر یک کاوشگر فضایی: ماجراجویی یک کودک 12 ساله در سیلیکون ولی
هنری همیشه کودکی کنجکاو و ماجراجو بود. او همیشه آرزو داشت که روزی در فضا و سیارات دوردستی که فراتر از ستارگان قرار دارند کاوش کند. در سن دوازده سالگی بالاخره شانس خود را به دست آورد. پدر و مادرش او را برای کارآموزی در یک مرکز تحقیقات موشکی در سیلیکون ولی ثبت نام کرده بودند و او نمی توانست صبر کند تا شروع کند.
هنری با احساس هیجان سوار هواپیما به سانفرانسیسکو شد، زیرا او در آستانه ورود به ماجراجویی یک عمر بود. همانطور که از پنجره به بیرون نگاه می کرد، نمی توانست کمی احساس ترس کند. آیا او می تواند چنین مسئولیت بزرگی را مدیریت کند؟#
زمانی که هنری به کالیفرنیا رسید از شگفتی هایی که دید شگفت زده شد. از آسمانخراشهای بلند گرفته تا مردم شلوغ، هنری هرگز چنین چیزی را ندیده بود. او به مرکز رفت و به تیم محققانی که او را راهنمایی میکردند معرفی شد.
هنری از تاسیسات بازدید کرد و پروژه هایی که قرار است روی آنها کار کند به او نشان داده شد. به او دسترسی ویژه ای به آزمایشگاه ها داده شد و حتی به او این فرصت داده شد که خودش موشک ها را کنترل کند. هنری هر چه بیشتر یاد بگیرد بیشتر و بیشتر احساس هیجان می کرد.
با این حال، با گذشت روزها، هنری به طور فزاینده ای احساس غرق شدن کرد. وظایفی که به او داده شد، در عین هیجان انگیز بودن، سخت و طاقت فرسا نیز بود. هنری شروع به این سوال کرد که آیا او می تواند از طریق دوره کارآموزی موفق شود یا خیر.
اما هنری به زودی متوجه شد که قدرت غلبه بر هر مانعی را دارد. او با عزمی جدید، وظایف خود را انجام داد و به زودی شروع به پیشرفت واقعی کرد. هنری حتی به عنوان مدیر پروژه یک تلاش بسیار مهم انتخاب شد.
وقتی دوره کارآموزی به پایان رسید، هنری مملو از حس غرور و موفقیت بود. او یک چالش بزرگ را پذیرفته بود و بالاخره توانست پروژه های خود را به مرحله اجرا درآورد. هنری درس مهمی در مورد سخت کوشی و سخت کوشی آموخته بود.