یک روز جادویی، پسر کوچولوی کنجکاو و ماجراجو از والدینش، مادر زهرا و پدر حمید پرسید، بچه ها از کجا می آیند؟ آنها تصمیم گرفتند او را به یک سفر مسحور آمیز ببرند تا پاسخ را کشف کنند.
در حین راه رفتن به درختی عرفانی برخورد کردند که درخت با آنها صحبت کرد و به آنها گفت برای یافتن راز تولد به دنبال پروانه های درخشان بروید.
آنها به دنبال پروانه ها رفتند و به رودخانه ای درخشان رسیدند. آب شفاف بود و رودخانه رازهای زندگی را زمزمه می کرد.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.