لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
سفر پناه از استخوان ها و ماهیچه ها
روزی دختر جوانی به نام پناه در مورد ماهیچه‌ها و استخوان‌ها و نقش‌هایی که در بدن بازی می‌کنند کنجکاوی می‌کرد. او می خواست یاد بگیرد که چه چیزی باعث حرکت استخوان ها می شود و چگونه ماهیچه ها به آنها کمک می کنند تا این کار را انجام دهند. پناه با عزم برای کشف این موضوع، راهی سفر اکتشافی شد! #
هنگامی که پناه در میان مراتع دانش قدم می زد و پاهایش بر تپه های حقایق و دره های درک می چرخید، شروع به یادگیری بیشتر کرد. ماهیچه ها برای حرکت در هر دو دست و پا ضروری بودند و دو استخوان آنها را در ساعد به هم متصل می کردند. پناه همانطور که می دوید و می پرید، بیشتر و بیشتر در مورد بدنش و نحوه عملکرد آن یاد می گرفت. #
پناه برای تقویت ماهیچه هایش یاد گرفت که باید غذاهایی مانند شیر، گوشت و تخم مرغ بخورد. او همچنین یاد گرفت که گذراندن وقت در آفتاب به قوی شدن استخوان هایش کمک می کند. پناه با درک تازه‌ای که از استخوان‌ها پیدا کرده بود، ساختار دست‌هایش را با دقت مشاهده کرد و متوجه شد که انگشت شست او از سه استخوان تشکیل شده است در حالی که چهار انگشت دیگر از هر کدام از چهار استخوان تشکیل شده است. #
همانطور که پناه بیشتر کاوش کرد، متوجه ساختار عجیبی در پشت خود شد. او به زودی متوجه شد که این چندین مهره ستون فقرات او را تشکیل می دهند و به ایجاد لوله ای کمک می کنند که نخاعش می تواند از آن عبور کند. پناه که با هیبت به عملکرد درونی بدنش خیره شده بود، از این که متوجه شد استخوان هایش چیزهای صرف نیستند، بلکه زنده، قوی و مقاوم هستند، شگفت زده شد! #
اگرچه پناه مراقب بود تا از ترک خوردن و شکستن استخوان هایش جلوگیری کند، اما متوجه شد که عادت های غلط نشستن می تواند باعث درد در ستون فقرات و گردن او شود. همانطور که پناه به سفر خود ادامه داد، متوجه شد که در واقع این مغز است که مسئول کنترل فعالیت های بدن در هنگام خواب است. #
پناه متوجه شد که نخاع به عنوان یک پیام رسان بین مغز و سایر قسمت های بدن عمل می کند. با کاوش بیشتر، متوجه شد که فیبرهایی در سرتاسر بدن او وجود دارد و مغز او را به هر قسمت از بدنش متصل می کند. این رشته ها اعصاب نامیده می شدند و وظیفه ارسال پیام بین مغز و بدن را بر عهده داشتند. #
پناه با جمع آوری تمام دانشی که در طول سفر به دست آورده بود، متوجه شد که ماهیچه ها، استخوان ها و اعصاب همگی به روش های شگفت انگیزی با هم کار می کنند تا به بدن او اجازه حرکت و عملکرد را بدهند. او چیزهای زیادی یاد گرفته بود و با درک بدن خود احساس قدرت می کرد. پناه با لبخندی رضایت بخش به راه افتاد تا خرد تازه یافته اش را به کار گیرد. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.